۲۱ خرداد ۱۳۸۷

بغض کرده ام باز

کجای این جنگل شب پنهون می شی خورشیدکم؟

پشت کدوم سد سکوت پر می کشی چکاوکم؟

چرا به من شک می کنی ؟ من که منم برای تو

لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو

لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو

دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟

پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو؟

گریه نمی کنم نرو، آه نمی کشم، بشین

حرف نمی زنم بمون، بغض نمی کنم، ببین

سفر نکن خورشیدکم ترک نکن منو نرو

نبودنت مرگ منه راهی این سفر نشو

نزار که عشق من و تو اینجا به آخر برسه

بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه

گریه نمی کنم نرو، آه نمی کشم، بشین

حرف نمی زنم بمون، بغض نمی کنم، ببین

نوازشم کن و ببین عشق میریزه از صدام

صدام کن و ببین که باز غنچه میدن ترانه هام

اگر چه من به چشم تو کَم ام، قدیمی ام، گُم ام

آتش فشان عشقم و دریایِ پر تلاطم ام

گریه نمی کنم نرو، آه نمی کشم، بشین

حرف نمی زنم بمون، بغض نمی کنم، ببین

۱ نظر:

Unknown گفت...

فدای تو بشم ... با این ناز کردنات ... همه اش رو خودم خریدارم عزیزم