۱۶ فروردین ۱۳۸۷

Eyse Wide Shut vs. UnFaithFul


فقط به فاصله چند روز دو فیلم جفتی که هیچوقت قرار نبود ببینم دیدم!
دو تا فیلمی که حتما همه اونایی که فیلم میبینن تا حالا دیدن:
Eyse Wide Shut و UnFaithFul !
نمیدونم چرا اینکارو کردم!
اولی رو که دیدم تا دو سه روز حالم بد بود، انگار چشمام یکم باز شد! بعد چه مدت؟! یه ضربه کاری به خوشبینی های بی اندازه و مسخره من، لازم بود، این گریه ها رو باید روزای آخر عید 85 میکردم نه آخر عید 87!
شاید اگه اون موقع اینقدر میتونستم گریه کنم بغضش تا الان با من نمونده بود، دو سال تمام با یک بغض که نشکست، نگذاشتم بشکنه و بعد اون همه اتفاق لعنتی.
برای بدبین بودن، کینه داشتن و نبخشیدن دیگه دیر شده، به ساده دلی خودم میخندم، قاه قاه قاه، اون همه خوش دلی برای چی بود؟! برای فریب خودم؟ که چی بشه؟
چون آدم بودن سخته؟
ساده دل بودن هم آسون نیست، نبود، وقتی که " پوسیده" را توی بلاگم نوشتم در بهار 85. اما خب از آدم بودن ساده تر بود، من میتونستم احمق باشم، به همین راحتی، حتی هنوز هم خیلی وقتا میتونم، باز هم به همین راحتی!
حتی بلدم وقتی کسی فحشهای رکیک میده بگم جواب بی ادبیهاتو نمیدم و سکوت کنم و بغض و فریب...
حالا اسم این حماقت نیست؟
ولی باید تمرین کنم، تمرین بدبین بودن، کینه داشتن، نبخشیدن، نفرین کردن،بغض را ترکاندن و از همه مهمتر فحشهای رکیک دادن!
دارم حسابی تمرین میکنم.
و بعد 4 روز باید دومی را میدیدم، طبیعی بود که این یکی باید حالم را بدتر میکرد و کرد.
نقد فیلم نمیکنم، حداقل طوری بود که منو تا آخرش سر جام به تماشا نشوند،
اما، اما ...
الان خوب خوبم
خیلی مسخره تر از چیزی که فکر میکردم تموم شد! در واقع هیچ حرفی برای گفتن نداشت، همه چیز عین حقیقت و طبیعی بود، تا اونجا که به این نتیجه رسید که خانومها و آقایان محترم برید هر غلطی دلتون میخواد بکنید، آخرش هم همه چیز به خیر و خوشی تموم میشه میره پی کارش، شما هم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده درست جلو اداره پلیس تصمیم میگیرید که برید دنبال یه زندگی جدید، از کشورتون میرید، یه خونه تو ساحل دریا میخرید، و خوش و خرم زندگی جدیدی رو شروع میکنید و به بچه تونم میگید که محض ماجراجویی رفتین اونجا! کی به کیه، نه؟
بازم به معرفت استنلی کوبریک!
البته در مورد فیلم آدرین لین نمیتونم بگم که خوب نبود، عالی بود اگر این هَپی اِند مسخرش حالمو به هم نمیزد.
خلاصه کلام اینکه تو این 4 روز خیلی عوض شدم، تمرینها داره نتیجه میده برای بد بودن یا زیادی خوش دل نبودن، حتی برای فحشهای رکیک دادن!
حالا خیالم راحته، Unfaithful نه تنها اشکمو در نیاورد بلکه فکر نمیکنم امشب دوباره کابوسی ببینم!

الان راحت شدم (;

پ.ن: الان فکر میکنم اون چیزی که حالمو سر جاش آورد حس دردِ رنجش و انتقام نبود، بلکه فقط روراست بودن با خودم بود. با چشمان کاملا باز! (Eyes Wide OPEN) !

۱ نظر:

نان و شراب گفت...

اگه آن فيت فولو از يه منر ديگه ببيني ... فيلمه زيباييه.

حال بد كنم نيست ... يه چيزي رو به آدم ياد مي ده كه خوبه ياد بگيره آدم .


لي لي